مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
نیست کاری بهتر از خدمت برای فاطمه نیست مُزدی بهتر از مزدِ عزای فاطمه از تـمامِ نوکری شد اَفـضل الاعـمال ما قطره اشکِ ریخته در روضههای فاطمه از ازل تا روزِ محشر جملگی ما را بس است از مَناصِب، مَنصبِ عبد و گدای فاطمه هست در روزِ قیامت روسپید و سربلند هرکسی پشتِ سرش بوده دعای فاطمه مادرم زهـرا و بـابـایم شده شـاهِ نـجـف هم به قربانِ علی جان، هم فدای فاطمه هست تا وقتی که جنّت زیر پای مادران جنت الاعـلاست قـطعاً زیر پای فاطمه خواسته در زندگیاش هرچه حیدر خواسته نیست جز ذکـر عـلی در ربـنای فاطمه مانده ازظلم وجفا، غصبِ فدک، خواری به چشم اسـتخـوانی در گـلوی مـرتضای فاطمه بـاز کـن در را دوبـاره فـاطـمـیـه آمـده میرسد انگـار از کوچه صدای فاطـمه روزی گریه کنان را میدهد زهرا خودش میرسـد دسـتم بـراتِ کـربلای فـاطـمه |